6.654
4 out of 5 stars
rating
خلاصه داستان : ریچل مدیر موفق تبلیغات است و زندگی شاد و راحتی با دوستانش دارد ازدواج نکرده و خیالش را هم ندارد. به واسطه کسالتی پیش دکتر میرود پس از بیهوشی رویای عجیبی می بیند . توی ابرها خانمی به او می گوید که بزودی می میرد ولی قبل از مرگ او می تواند سه آرزو داشته باشد. ریچل با ناباوری دو آرزو می کند پول و پرواز است. ولی برای سومی چیزی به فکرش نمی رسد، وقتی که به هوش می آید می فهمد که به سرطانی غیر قابل درمان مبتلاست و…