6
4 out of 5 stars
rating
علی پولهایش را در قمار میبازد او وقتی درمی یابد که به او نارو زدهاند یکی از قماربازها را از پا درمیآورد و به زندان میافتد. در غیبت او زن و فرزندش میمیرند. علی در ندامتگاه با کریم آشنا میشود. رئیس زندان از علی میخواهد که در صورت آزادی بکوشد تا فرد مفیدی برای جامعه باشد.