7.3
4 out of 5 stars
rating
کارگر مکانیکی به نام نادر که با عمو منصور و برادرش محسن زندگی می کند پیشنهاد زنی به نام لیلی را که می خواهد او آوازه خوان کافه ای بشود رد می کند. محسن در تصادف با اتومبیل مجروح می شود و نادر از صاحب کارگاه مکانیکی درخواست کمک می کند. اما صاحب کارگاه طفره می رود و نادر به ناچار پیشنهاد لیلی را می پذیرد…