5
4 out of 5 stars
rating
حبيب هيزم شكن و كشتي گير جواني است كه بشيرخان و افرادش با او درگيري دارند. حبيب در مراسم كشتي محلي با بلور و حسين غول مي رود و به مقام قهرماني مي رسد و براي انجام مسابقه اي به مشهد سفر مي كند. قبل از شروع مسابقه به زيارتگاه مي رود و به پيرزني برمي خورد كه آرزو دارد پسرش كيوان در مسابقه كشتي پيروز شود تا در نزد خانواده ي نامزدش احساس سرافكندگي نكند. روز مسابقه حبيب شكست مي خورد و از دليل شكستش فقط مادر كيوان اطلاع دارد كه او را مي ستايد. دوستان حبيب به تصور اين كه او در ازاي پول مسابقه را باخته است او را از خود مي رانند.