7
4 out of 5 stars
rating
داش حبیب، که با مادر بیمارش زندگی می کند، کارش کف زنی و رسیدگی به مستمندان است. او شبی ستاره را که دختر ثروتمندی است از دست اوباش نجات می دهد. پدر ستاره تصمیم دارد دخترش را به عقد یکی از شرکایش که در آمریکا است درآورد. از طرف دیگر نامادری ستاره، زهره، با محسن، که او را به عنوان برادرش معرفی کرده، برای تصاحب ثروت پدر ستاره نقشه می کشند. آن دو حبیب را که برای تأمین خرج مداوای بیماری مادرش مستأصل است اجیر می کنند تا نقش شریک پدر ستاره را بازی کند و ……